چقد دلم پَر میزنه،
واسه اومدن به حرم؛
واسه زیارتِ تو و،
واسه کبوتر شدنم!
*
خوش به حالِ کبوترات،
که میبینندت همیشه!
آه. چه دلم بیتاب شده؛
نه. دیگه بیتو، نمیشه!
*
توو سجّادهی نمازم،
عطرِ مشهدت جا مونده؛
این عطرِ سبزِ عاشقی،
دلو به سمتت کشونده!
*
خیلی دلم گرفته و،
صدام دیگه درنمیاد!
بغض توو گلوم داد میزنه؛
آره، دلم گریه می خواد!
*
احساسِ عاشقم دیگه،
صبر و تحمّل نداره!
توو سینه، حسّ عاشقی،
گریه واسه دل میاره!
*
پَرپَر میزنه توو سینه،
دلِ بیتاب و دیوونه؛
بغض میکنه از دوری و،
با گریه آواز میخونه!
*
یعنی میشه که باز دلم،
زایرِ اون حرم بشه؛
قد، قامتِ عشق و نماز،
توو حرمت، باز خم بشه؟
*
یعنی میشه که با دلم،
زایرِ اون حرم بشم؛
با قامتِ عشق و نیاز،
توو حرمت، باز خم بشم؟
*
خیلی دلم گرفته و،
صدام دیگه درنمیاد
بغض توو دلم داد میزنه؛
آره، دلم گریه میخواد!
*
خوش به حال اون کفترات؛
که می بینندت همیشه!
آخ؛ که دلم بیتاب شده؛
نه. بی تو دیگه نمیشه!
زهرا حکیمی بافقی (الههی احساس)
أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ أَلمُرتَضٰی!
دلم ,توو ,باز ,بیتاب ,اون ,خم ,دلم بیتاب ,بیتاب شده؛نه ,دلم گرفته ,حرمت، باز ,عشق و
درباره این سایت